اندیشیدن به پایان هر چیز
شیرینی حضورش را تلخ می کند
بگذار پایان تو را غافلگیر کند درست مانند آغاز
اندیشیدن به پایان هر چیز
شیرینی حضورش را تلخ می کند
بگذار پایان تو را غافلگیر کند درست مانند آغاز
عشق یعنی:
به سادگی دست کسی را میگیری
و به سختی هرگز رهایش نمیکنی... (مخاطب خاص زندگیم)
نمیدانم از دلتنگی عاشقترم یا از عاشقی دلتنگ تر
فقط میدانم در آغوش منی ، بی آنکه باشی
و رفتی ، بی آنکه نباشی . . .
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
چگونه دست دلم را بگیرم ودر كنار
دلتنگیهایم قدم بزنم
در این خیابان
كه پر از چراغ و چشمك ماشینهاست
...نه آقایان:
مسیر من با شما یكی نیست
از سرعت خود نكاهید
من آداب دلبری را نمی دانم
مجــــازیهستیم...امــــا...
دلمــــــان مجازی نــــیست... میشکند...
حواست بهتایــــپکردنت باشــد..
مشکل اینجاست که
همیشه بــــــرای فــــرار از دست یک "آدم"
به آدم دیگــــری پناه برده ایـــــم
اعتیاد به آدم ها بـــدترین نـــوع"اعتیاد" است ...
میـــ ــدونـ ـی چـ ــرا وقتــ ـی میــخــ ـوای بـری تـو رویــ ــا ...
چشمــــ ــات رو میبنـــ ـدی؟
وقتـــ ــی میـخــــ ـوای گــریــ ـه کنــ ـیـ ...
چشمــــ ــات رو میبنـــ ـدی؟
وقتــــ ـی میــخــ ــوای کسـ ــی رو ببــ ـوســ ـیـ ...
چشمــــ ــات رو میبنـــ ـدی؟
چـ ــون قشنـ ــگ تـ ـریـن چیــ ـز های این دنیــ ـا قابل دیـ ـدن
نیسـ ـت !!
مـی گـویـنـد بـاران کـه بـبـارد
بـوی ِ خـاک بـلـنـد مـی شـود . .
پـس چـرا ایـنـجـا
بـاران کـه مـی بـارد
عـطـر خـاطـ ـره هـا مـی پـیـچـد ؟ . . .
صدای گــام های تــــــو. ..
ضربــان زندگـی من است . . . . بـا من راه بیا. . . با تو تشنــه ی زنده بودنـم ..
ماتم برد...وقتي دلم را ميان اسباب بازي هايت يافتم!
روزی پرسیدمش با بی قراری، به غیر از من کسی را دوست داری؟
به چشمش اشک شد از شرمساری
میان گریه هایش گفت:اری...
تو مرا نادیده بگیر …
و من …
بدنم روز به روز کبود تر می شود …
از بس …
خودم را میزنم ، به نفهمی
ســـرمـــ را شایـــد بتـــوانند گرمـــ کـــنند دیگرانـــ ...
اما وقتــی تو نیستـــی ...
هیچ کســـ نیستـــ دلمـــ را گرمـــ کنـــد ...
امروز خاطراتت را سوزاندم اما بوی خوش هیزمش بیقرارم کرد . . .
کــاش خــوشـبـخـتـی مـثــل
مــرگ سـهــم هــمـه بـــود....
نـــبودنتـ داغونمے کند! ...
.آنقدر که جاے همه ے روزهاے آخر سالـ......
بے آتشـ مے سوزمـ
به دلتنگی هایمـــ دست نزن
می شكند بغضــمـــــ یك وقت !!
آنگاه غرقـــــ می شوی
در سیلابـــــ اشكهایی كه
بهانه ی روانــــــ شدنش هستی !! . . .
گاهی وقتها توی زندگی
میرسی به جاییکه که بن بست نیست,
ولی دیگه مقصدی نداری…
روی قــــــــــــــــلبم درد را پیداکنید
روز مــــــــــــــــــرگم خاک را باور کنید
روی قـــــــــــــــــــــــبرم لاله را پرپر کنید
جـــــــــــــــــــــــــامه را خاک وخاکسترکنید
خـــــــــــــــــــــــــــــــانه ام را وقف نیلوفر کنید
پیــــــــــــــــــــــــکرم را غرق در شبنم کنید
روی قــــــــــــــــبرم لاله ای راخم کنید
روزمرگم دوســــــــــــــــــــــــــــــــــت را دعوت کنید
دور قبرم را کمی خـــــــــــــــــــــــــــلوت کنید
بعدمرگم خنده را از ســــــــــــــــــــرکنید
(( تنهاییم را دوستان باور کنید))